نویسنده: جان ماکسول – مترجم: امیرپویا سیفزاده
نشر فرا (چاپ چهارم)
خواندن اين كتاب نه فقط به مديران، بلكه به تمام كساني كه با انسانها سر و كار دارند، توصيه ميشود.
برای هدایت خود از مغزت استفاده کن؛ برای هدایت دیگران از قلبت.
ریشهی بسیاری از مشکلات سازمانها از نبود برنامه، ایده و فناوری نوین نیست، بلکه اغلب ناشی از ضعف در مفاهمه و برقراری ارتباط موثر با دیگران است. بنابراین روابط سالم و پرورش یافته، کلید فعالیت موفق و مناسب در سازمان میباشند. مدیرعاملی که به استراتژی اثربخشی دست یافته است، چنانچه نتواند این استراتژی و چگونگی پیادهسازی آن را با همکاران خود در میان بگذارد، در اجرای برنامههای خود دست تنها مانده و بود و نبود آن استراتژی بی همتا، یکی است. تنها نیمی از وظیفهی رهبری، یافتن راه است و نیم دیگر، یافتن راهی است به قلب همسفران تا در میانه راه تنها نماند.
جان ماكسول در اين كتاب مجموعهاي از اصول اثبات شده را به منظور برقراري ارتباط ميان افراد داخل سازمان و ايجاد روابط كاري مثبت در درون سازمان ارائه كرده است. ماکسول، اولین گام برای ایجاد رابطه اثربخش با دیگران را گوش دادن به آنها میداند و سپس درک آنان. برای درک آنچه دیگران میگویند و میخواهند، باید بتوانیم دنیا را از زاویه دید آنان بنگریم.
در جای جای کتاب بارها بر “هنر گوش دادن” برای برقراری یک ارتباط اثربخش تاکید شده است. گوش دادن به دیگران، راه ورود به قلب آنهاست و زمانی که آنها قلب خود را بر شما بگشایند سخنانتان را میشنوند. بنابراین مدیران امروز نیاز به گوشهای بزرگ دارند!
در اين كتاب منحصر بفرد ميتوانيم پاسخ اين سؤالها را بيابيم: نیاز به دانستن چه چیزهایی درباره دیگران داریم؟ چگونه ميتوانيم شنونده بهتری باشيم؟ داشتن راستي در ارتباط با ديگران به چه معناست؟ چگونه ميتوان در آن واحد هم خدمتگزار بود و هم رهبر؟