گشت و گذار در پایتخت مالزی رو شروع کردیم تا از مردمان صلحدوست و بی حاشیهی این کشور زیبا و سرسبز برایتان بگوییم، مالزیاییها صلح واقعی رو برامون معنا کردند.
از روستا زدیم بیرون و مدتی در جادههای خلوت و سرسبز روستایی رکاب زدیم. بعدش وارد بزرگراه شلوغ منتهی به کوالالامپور شدیم.
مالزی کشوری چند ملیتی است که نژادها و ملیتهای گوناگون با فرهنگها و زبانهای متنوع در آن آمیختهاند. ساکنین این کشور با حدود ۳۰ میلیون جمعیت، سه نژاد مالایی (۶۰٪)، چینی (۲۷٪)، هندی (۱۲٪) و غیره (۱٪) رو شامل میشن. مالزیاییها با وجود ادیان و فرهنگهای گوناگون، کنار هم در صلح و آرامش زندگی میکنن و راز در صلح بودنشون اینه که با وجود تفاوت دین، مذهب و فرهنگ به هم احترام میذارن. به راحتی در تمام سطح شهر میتونیم افرادی از ادیان مختلف رو ببینیم که با وجود تفاوتها کنار هم کار میکنند، با هم دوستاند و زندگی میکنند.
مردم مالزی آرام، صلح دوست، خویشتندار و متدیناند و با خشونت، قانون شکنی و اغتشاش میانهای ندارن
خودمون رو رسوندیم به منزل استاد زبان فرانسه نیما، “خانم عطاری” عزیز که ما رو به منزلشون دعوت کردن. بعد از مدتها یه ناهار به سبک ایرانی و بسیار خوشمزه بدون حتی ذرهای فلفل خوردیم.
بعد از ظهر با خانم عطاری رفتیم داخل شهر رو گشتیم.
اول از برجهای دوقلوی پتروناس بازدید کردیم. این برجها از بلندترین آسمانخراشهای جهان هستن که حدود ۴۵۲ متر بلندی دارند. این دو برج از زیر توسط مرکز خرید سوریا به هم متصل شدهاند. همچنین پلی طبقات ۴۱ و ۴۲ این دو برج را به هم متصل کرده. در زیر زمین آن نیز آکواریم زیبایی قرار داره که در آن شما از دالان شیشهای زیر آب، کوسهها و سفره ماهیهای غولپیکر رو میبینید.
کار ساخت این برجها از سال ۱۹۹۵ شروع شده و در مدت زمانی کوتاه در سال ۱۹۹۸ به اتمام رسیده. دولت مالزی ساخت این برجها را به عنوان نماد پیشرفت اقتصادی این کشور در دستور کار خود قرار داد.
از بزرگترین معبد هندو و چینیها هم بازدید کردیم و سری به بازار جذاب چینیها زدیم.
روز بعد با یه کوله پشتی و دوربین زدیم بیرون. با مترو خودمون رو رسوندیم به ایستگاهی که با دوستمون رضا سالکی و دوستاشون قرار ملاقات گذاشته بودیم.
اول رفتیم سمت Batu Cave که معروف به غار میمونهاست. یه منطقه صخرهای بلند با درختایی که روی صخرهها روییده بودند.
داخل صخرهها یه غار بزرگ پر از میمون وجود داشت با چندین معبد و یه مجسمه هندو. اول مجسمهها رو دیدیم که یه مجسمه با سر میمون به رنگ آبی بود و در داستان رامایانا اومده که یکی از قهرمانان داستانه.
جلوتر مجسمه ۴۲ متری هندو به اسم مورگانه و یکی از ۳۰۰۰ خدای هندیها قرار داشت. این مجسمه بلندترین مجسمه هندو محسوب میشه و از فولاد و آب طلا ساخته شده. حدود ۳۰۰ تا پله بغلش بود که میرسید به غار. غار دهانه بزرگی داشت و فضای داخلش وسیع بود. دو تا معبد هم داخل غار قرار داشت که پر از میمون بود. میمونها از دست گردشگرا خوراکی میگرفتن و گاهی هم یه چیزایی کش میرفتن. یه غار دیگه هم بغلش بود به اسم غار تاریک که تورهای گردشگری غارنوردی داشت.
بعد از باتو کیو رفتیم سمت یه تپه بلند به اسم گنتینگ که از شهر دور بود و یه جاده پیچ پیچی و تماما سربالا داشت و تا ارتفاع ۱۸۰۰ متر میرسید. کنتینگ هایلند یه منطقه طبیعی و تفریحی بود که تله کابین هم داشت. سوار تله کابین شدیم و وسطای مسیر تو ایستگاه معبد پیاده شدیم.
برای دیدن معبد چین سو باید کمی پیادهروی میکردیم. هوای بالای تپه خنک و روح بخش و همه جا سرسبز و پر از دار و درخت بود. معبد ۹ طبقه داشت که میتونستیم ازش بالا بریم و منظره زیبای زیر پامون رو تماشا کنیم.
معبد چینیها معروف به بهشت و جهنمه، چون طبقات مختلف بهشت و جهنم به طرز جالبی با مجسمههایی که در دل دیوار کار گذاشته شدن، نشون داده شده. مجسمه بزرگ بودا هم تو این مجموعه قرار داشت که بر روی گل نیلوفر آبی نشسته بود.
با کمک پله برقی برگشتیم به ایستگاه تله کابین و راهمون رو تا قله ادامه دادیم. قله گینتینگ پر از هتل و رستوران و مراکز تفریحی بود و بزرگترین کازینوی مالزی اونجا قرار داشت.
شب یه شام خوشمزه ایرانی دستپخت خانم عطاری عزیز رو خوردیم و از این روز پر خاطره جذاب و همراهی مردم مهربان لذت بردیم.