با طلوع آفتاب ما هم حرکتمون رو آغاز میکنیم.
یه مسیر طولانی و پرفراز و نشیب دیگه در پیش داریم و باید مسیرمون رو از کنار دریا به سمت جاده ۶۶ تغییر بدیم. خوبی این جاده اینه که خیلی پستی و بلندی نداره و بدیش اینه که چون جاده اصلیه حسابی پرترافیک و سر و صداست.
از سواحل سفیدرنگ وارد جنگلهای انبوه و روستاهای کوچک و بزرگ میشویم و رودخانههای عریض و پرآب با لنجهای ماهیگیری، پلهای سفید و قدیمی، معبدهای رنگارنگ، باغهای وسیع با میوههای فراوان رو پشت سر میذاریم.
این حوالی هندوانه خیلی رونق داره و بیشتر از میوههای دیگه در دسترسه. جالبه هندیها هندوانه رو با نمک میخورن!
توی سی کیلومتری مقصد برای ناهار توقف میکنیم. امروز بیشتر از هر روز دیگری عرق ریختیم و آب خوردیم و خنک نشدیم.
بقیه مسیر توی جاده تقریبا همواری هستیم و میتونیم بعد از مدتها با سرعت بالای ۲۰ رکاب بزنیم.
آفتاب در حال غروبه که به شهر ساوانتاوادی میرسیم و دکتر سوبادهان و پسرش پوشکار استقبال گرمی ازمون میکنن.
امروز مصادف با ۸ مارس روز جهانی زنه و توی شهر جشن بزرگی برای خانمها برپاست. میریم اونجا و دکتر ما رو به جمع معرفی میکنه و راجع به سفرمون توضیح میده و مهمانان کلی ابراز علاقه میکنند.
حسابی خستهایم و دکتر ما رو میبره خونهش و در کنار خانواده پر محبتش خستگیمونو در میکنیم.